اتفاق افتادن بعضی چیزها توی جایی که اصلا انتظارش رو نداریم، باعث میشه که بیشتر بهچشم بیان. اتفاقات خنده دار در اتاق فرار هم یکی از همین موارده که پلیرها موقع بازی اصلا توقعش رو ندارن و وقتی باهاش روبهرو میشن حسابی جا میخورن. این جا خوردن و دور از انتظار بودن باعث میشه که شیرینی اون اتفاق بیشتر توی دهنشون مزه کنه.
فهرست مطالب
هممون میدونیم که امروزه بازی اتاق فرار یا همون اسکیپ روم (Escape room) به یکی از محبوبترین سرگرمیهای جوانها تبدیل شده. هر چه هم جلوتر میریم، دایرهی علاقه به این تفریح وسیعتر و بزرگتر میشه. این بازی بهخاطر تنوع و جذابیت معماها و چالشهاش، قابلیت جذب بازیکنهای زیادی رو به خودش داره. اسکیپ روم میتونه باعث بشه که اونها برای مدتی هر چند کوتاه، به هیچچیزی فکر نکنن بهجز لذت بردن از هیجانات بازی. در نهایت، بازی اتاق فرار یک فرصت عالی برای یادگیری همکاری و تعامل با همتیمیها و گاها کسب تجربههای خندهداره. توی این مقاله میخوایم بعضی از اتفاقات خنده دار اتاق فرار و خاطرات بامزه پلیرها رو براتون تعریف کنیم، پس با ما همراه باشید.
مگه تو اتاق فرار هم ممکنه که اتفاق خندهدار بیفته؟
اگه بخوایم خیلی کوتاه به این سوال جواب بدیم باید بگیم بله، چرا که نه. اتفاقا از نظر علم روانشناسی، آدمها وقتی که تحتفشار روانی و استرس هستن بیشتر رفتار عجیب و غریب از خودشون بُروز میدن. توی اینجور مواقع افراد کمترین میزان کنترل رو روی رفتار خودشون دارن و اینمورد میتونه آبستن خیلی از اتفاقات خنده دار در اتاق فرار باشه. بازی تو اتاق فرار، با پازلهای مختلف و رموز پیچیده، یه بازی چالشبرانگیزه. این بازی باعث میشه شما و دوستاتون دنبال راهی برای حل معما و نهایتا خروج از اتاق باشید. اما تو طول بازی، ممکنه اتفاقات خندهداری هم رخ بده که باعث شادی و خنده شما و همگروهیهاتون بشه. این اتفاقات که نتیجهش میشه لبخند در اتاق فرار میتونه از هر نوعی باشه، تا جایی که تنوعش بعضیوقتها جالب و البته تعجببرانگیزه.
تو طول بازی، ممکنه بازیکنها بهدلایل مختلفی مثل خطاهای اتفاقی یا اشتباهات ناخواسته، تو موقعیتهای خندهدار قرار بگیرن. مثلا ممکنه دوستان شما در حال حل پازلهای سختی باشن ولی بهخاطر یهسری اتفاقات خندهدار، فضای پُرفشار بازی رو به یه موقعیت کمدیک تبدیل کنن. بهعنوان یه بازی چالشبرانگیز، بازی تو اتاق فرار میتونه برای تمام افراد جذاب باشه. فقط بدونید اتفاقات خندهداری که توی اون رخ میده، بازی رو به یه سطح دیگه از سرگرمی و تفریح میرسونه. از دیدگاه علم رفتارشناختی، بازی اتاق فرار باعث میشه که شما و دوستانتون با همکاری و حل مسئلهها، روابط قویتری رو با هم برقرار کنید. اما اتفاقات خنده دار میتونن باعث شادی و خنده شما و دوستانتون بشن و روند بازی رو بسیار جذابتر و لذتبخشتر کنن.
باید به این مورد هم اشاره کنیم که آستانه و مرز خندیدن برای افراد، مختلفه. بعضی از اتفاقات خندهداری که تو اتاق فرار پیش میاد، ممکنه برای دوستان شما خندهدار باشه، ولی شما رو بهخنده یا حتی لبخند هم نندازه. این شوخیها و خندهها توی اتاق فرار باعث بهیادموندنیشدن بازی اسکیپ روم میشه. ممکنه بعد از سالها که یاد خاطرات اون اتاق فرار میفتید، ناخودآگاه لبخند روی لبهاتون بشینه و حال دلتون خوب بشه.
بزن بریم :
.
اتاق فرار با ژانر کمدی دقیقا چهجوریه؟
همونطورکه میدونید هر اسکیپ رومی یه ژانری داره (دقیقا مثل فیلمهای سینمایی). توی هر اتاق فراری تم، سناریو، نوع اکتها، اکتورها، دکور و… باید از ژانر بازی تبعیت کنن و بهقول گفتنی به تن ژانر بازی بشینن. برای اینکه ژانر یه بازی کمدی بشه، طراح بازی یا بازیساز میتونه از موارد مختلفی استفاده کنه. بهطورمثال یه اکتور شوخطبع رو برای داشتن تئاتر تعاملی با پلیرها، توی جریان بازی بگنجونه. ازجمله راههای دیگهای که برای این منظور وجود داره اینه که از معماها و چالشهای خندهدار هم برای کمدی کردن بازی اسکیپ روم استفاده کنه.
این موارد باید توی اتاق فرار کمدی جوری باشه که بعد از بازی، پلیر فقط خندهها و فضای شاد بازی یادش بمونه. مثلا توی اتاق فراری که تو ژانر کمدیه، نباید نوع اکتها جوری باشه که پلیر احساس وحشت کنه. نباید بازیکن، بعدا که یاد اون اسکیپ روم افتاد، فقط ترسهاش جلو چشمش بیاد، این خلاف چارچوب ژانر کمدیه. اگه بخوایم این مورد رو با زدن یهمثال براتون شفاف کنیم، باید اسم فیلم «اره» و فیلمهای «چارلی چاپلین» رو بیاریم. شما بهمحض شنیدن اسم فیلمهایی که چارلی چاپلین توش بازی کرده، ناخودآگاه یاد سکانسهای طنز و لبخندهایی که موقع دیدنش داشتید، میفتید. طبیعیه که این حس رو موقع شنیدن اسم فیلم سینمایی اره که تو ژانر ترسناک هست، نداشته باشید.
هر اتاق فراری که تو اون اتفاق خندهداری بیفته، اتاق فرار کمدی محسوب میشه؟
طبیعتا نمیشه گفت که هر اتاق فراری که توی اون پلیرها بخندن، قطعا ژانرش کمدیه. بستگی داره که ریشهی این خنده و شوخی به کجا برمیگرده؟ اگر این لبخند در اتاق فرار به یه اکت یا ماجرای از پیشتعیینشده که برای همهی پلیرها تعمدا اتفاق میفته، برگرده، میشه بهپای کمدیبودن ژانرش گذاشت. ولی نمیشه گفت همیشه به این صورته، ممکنه بازیکنها از یه اتفاقی که ناخودآگاه پیش اومده، خندشون گرفته باشه. از این اتفاق یهویی و نادر نمیشه کمدیبودن ژانر بازی رو نتیجه گرفت و باید اون رو توی لیست اتفاقات خندهدار در اتاق فرار نوشت. اتفاقات خنده دار در اتاق فرار میتونه نشوندهندهی این باشه که شما و دوستانتون، دارید از هیجان و سرگرمی بازی لذت میبرید. لبخند در اتاق فرار هم میتونه نشوندهندهی این باشه که همهچیز داره درست پیش میره. پس نتیجه میگیریم که افتادن یه اتفاق خندهدار پیشبینینشده باعث نمیشه ژانر بازی به کمدی تغییر پیدا کنه.
فواید بازی اتاق فرار کمدی
بهطورکلی، اتاق فرار کمدی میتونه یه بازی بسیار جذاب و شاد باشه که یاد و خاطرش تا مدتها از ذهن پلیر بیرون نره. هر چند که ممکنه بازی تو برخی مواقع برای بازیکنها استرسزا باشه، اما با ایجاد فضای خندهدار، دوستانه و شاد میشه ازش لذت برد. اتفاقات خندهداری که تو این بازی رخ میده، میتونه باعث لبخند روی لب بازیکنان بشه و این یکی از جذابیتهای این بازی محسوب میشه. بهطورکلی، بازی اتاق فرار کمدی، یه بازی گروهی جذاب و شاده که میتونه باعث ایجاد تجربیات جالب، متنوع و خاصی برای پلیرها بشه. تو ادامه به برخی از فایدههای بازی اتاق فرار کمدی اشاره میکنیم:
- ایجاد حس صمیمیت بین بازیکنها: لبخند در اتاق فرار، نشوندهندهی فضا و روحیهی مثبتیه که تو طول بازی اسکیپ روم ایجاد میشه. بازی تو اتاق فرار کمدی، یک فعالیت گروهی بهحساب میاد که پتانسیل اینو داره که باعث بشه افراد از قالب خشک عادی و همیشگیشون بیرون بیان. این خروج از کلیشههای رفتاری، احساس دوستی و یکرنگی بین پلیرها رو که میتونن با هم هر نسبتی مثل همکاربودن داشته باشن رو بیشتر میکنه.
- شادکردن بازیکنها: بهطورکلی، بازی تو اتاق فرار کمدی میتونه باعث خنده و شادی شما و دوستانتون بشه. امروزه که زندگی همهی ما پر از مشکل، گرفتاری و غمه، اتاق فرار زنگ تفریح خوبی برای خوشحالی و شادی کردن محسوب میشه. خندیدن پلیرها حین بازی اسکیپ روم کمدی نشوندهندهی اینه که بهخوبی دارن از بازی لذت میبرن. بازی در اتاق فرار یه فرصت عالی برای گذروندن وقت با دوستان و خندهدار کردن لحظات زندگیست.
- ارتقای تواناییهای بازیکنها: انجام بازی اسکیپ روم تو ژانر کمدی، این امکان رو برای پلیرها فراهم میکنه که برخی از تواناییها و مهارتهای شخصیشون رو تقویت کنن.
- کسب تجربه و تمرین برای حل انواع چالش: برای بسیاری از بازیکنان، بازی اتاق فرار کمدی باعث تجربهی انواع چالش، تنش و استرس میشه. تو طول بازی، پلیرها با معماهای پیچیده و محدودیت زمانی مواجه میشن که خود این امر میتونه باعث افزایش اضطرابشون بشه. با همهی اینها، برای خیلی از بازیکنها، این تنش و استرس جزء جذابیت بازیه و تونستن با شادی و هیجان بازی رو تجربه کنن. این بازی تمرین خوبی برای مدیریت این موارده. همچنین اتاق فرار میتونه بهعنوان یه فرصت عالی برای آزادی و رهایی از فشارها و استرس روزمره محسوب بشه.
- کسب تجربهی همکاری و همبستگی: بازی اتاق فرار کمدی، یک بازی گروهیه که نیازمند همکاری و همبستگی بازیکنانه. تو طول بازی، بازیکنان باید با هم همکاری کنن و با استفاده از تجربه و تخصص خودشون، معماها رو حل و پشتسر بگذارن. این تجربهی همکاری و همبستگی بازیکنها، میتونه باعث ایجاد ارتباطات جدید، تعامل بهتر، تقویت روحیهی تیمی و عمقدهی به روابطشون بشه.
- افزایش دقت و ایجاد حس ریزبینی: بازی اتاق فرار کمدی، باعث ایجاد حس موشکافی تو بازیکنها میشه. پلیرها باید با استفاده از نکات کوچک و جزئی، معماها رو حل و بهدنبال راهحلهای مناسب باشن. این تجربه میتونه باعث افزایش تواناییهای تفکر و مشاهده دقیقتر باشه.
- تقویت تفکر منطقی و حل مسئله: این بازی باعث تقویت تفکر منطقی و افزایش تواناییهای شما در حل مسئله میشه و برای سرگرمی و تفریح گزینهی خوبی است.
- آموزش بهتر مطالب به کودکان و نوجوانان: بازی تو اتاق فرار کمدی، راه خوبی برای آموزش دادن مطالب مختلف به کودکان و نوجوانانه. قرار گرفتن توی موقعیت طنز باعث میشه که با توجه به سنشون بتونن نکات رو بهتر و بیشتر درک کنن. از این بازی میشه بهعنوان یه فعالیت آموزشی مفید برای کودکان و نوجوانان نام برد.
تجربیات واقعی پلیرها از اتفاقات خنده دار در اتاق فرار !
موقع بازی تو اتاق فرار (با هر ژانری) ممکنه اتفاقات خندهدار و جالبی برای شما یا همتیمیهاتون بیفته که شنیدنش برای بقیه پلیرها واقعا جذابه. تو ادامهی این مطلب میخوایم بعضی از این اتفاقات خندهدار و جالب رو که بازیکنها باهامون به اشتراک گذاشتن، براتون بیان کنیم.
- بستن دست و پای اکتور با طناب: توی یکی از اسکیپرومها به اتاق یکیمونده بهآخر رسیدیم. یه طناب پیدا کردیم بعدش رفتیم اتاق آخر، نمیدونستیم طناب رو باید چهکار کنیم. همونموقع بود که تئاتر تئاملی پایان بازی، شروع شد. اکتور که داشت صحبت میکرد، پیش خودم گفتم شاید باید ببندیمش و کلید اتاق رو که تو جیبشه برداریم. اکتور که داشت حرف میزد، یهو داد زدم ببندینش! دوستهام هم سریع دستبهکار شدن و بستنش! همون موقع بود که اکتور بیچاره داد زد: «آقا، آقا، چیکار میکنید؟ مثلا بازیههااااا!» و بعدش هم گیممستر آلارم خطا رو زد (توجه داشته باشید که طبق قواعد و مقررات بازی، بعضی کارها مثل تماس فیزیکی با اکتور ممنوعه و اگه زیر پا گذاشتن قوانین بازی، عمدا صورت بگیره، گیممستر این حق رو داره که بازی رو متوقف و پلیرها رو از بازی بیرون بیاره.)
- ما مسیحی هستیم: توی یه بازی، بچهها قفل در حموم رو باز کردن و رفتن معمای توی حموم رو حل کنن. یه اکتور دختر هم اونجا بود که با روشنخاموش شدن چراغ، هی نزدیک و نزدیکتر میشد. من جلوی در وایساده بودم، دختره رسید جلوی پام، تو صورتم نگاه کرد و جیغ بنفش کشید. من هم از ترسم یهو داد زدم «یا ابالفضل!». یکی از رفیقهام با لحن «تو چهقدر خنگی!» از تو حموم گفت: «احمق ما مسیحیایم؛ باید بگی یا مریم مقدس!». تو سناریو ما یه خانوادهی آلمانی بودیم.
- بغل کردن اکتور از ترس: توی یه اتاق دو تا اکتور از دو جهت مختلف اومدن. دوستم از اکتوری که جلوش بود ترسید، تو تاریکی حرکت کرد که بیاد ما رو بغل کنه، نور اومد، دید اونیکی اکتور رو بغل کرده. بنده خدا تا مرز سکته رفت؛ جوری جیغ زد که فکر کنم پردهی گوش اکتوره پاره شد!
- زیر و رو کردن خاک گورستان: چندتا اتاق رو رد کردیم هممون هم یهدور بک زده بودیم، اگه این قفل رو باز نمیکردیم دوباره نوبت من بود که بک بزنم. اینقدر عجولانه داشتم معما رو حل میکردم که وقتی در باز شد، کلید که روی زمین بود رو ندیدم و سریع رفتم اتاقبعدی که گورستان بود. گوشهی قبرستون یه بیل و کلنگ دیدم، از هولم سریع برداشتمش و گفتم باید با اینها زمین رو بکنیم تا سرنخ رو پیدا کنیم. خلاصه که داشتیم قبرها رو زیر و رو میکردیم و دکور رو بهم میریختیم که یهو بوق خطا زدن!
- فرار با اکتور: اولینباری که رفتم اتاق فرار، اینقدر میترسیدم که هرکسی بغلدستم بود مثل کوالا بهش میچسبیدم. تو حین بازی خیلی چراغها روشن و خاموش شد. در حال دویدن و فرار بودیم، دست یه اکتور رو گرفته بودم هی میگفتم بیا بریم، بدو، الان میان. وقتی چراغها روشن شد و نور دادن، نگم براتون که سکته رو چهطور رد کردم!
- اکت خوردن پلیر از مادرش تو بازی: یهبار که ما داشتیم میرفتیم اتاق فرار، مامانم گفت که باهامون میاد که مراقبمون باشه! جامعه پُر گرگه و از این حرفها! مادره دیگه نگران میشه، گفتیم بیا اشکال نداره. کاری به اینکه توی بازی اینقدر سوتی دادیم که گیممستر پشت بیسیم گفت: «شما چرا اینقدر خنگید!» ندارم… . وسط بازی مامانم نگران بود که توی این اتاقتاریک چهکارمون دارن میکنن که اینجوری جیغ میزنیم، اومد داخل بهخیال خودش، بهمون سر بزنه! توی اون نور کم، ما گرخیده بودیم این چادر سیاه کیه دمدر. فکر کردیم یه اکتور جدیده که توی این اتاق، وارد بازی میشه و ما رو میترسونه. خلاصه ما اونجا بود که فهمیدیم مامانم قابلیت استخدام توی اتاق فرار بهعنوان اکتور رو داره!
- هیچوقت روی سرنخ حل معما نشینید: یکی دیگه از اتفاقات خنده دار اتاق فرار این بود که توی یه اتاق فرار، کل تیم وارد یه اتاق شدیم که مثلا توالت عمومی شهر بود. کل تیم درگیر حل معمای اون اتاق که اتفاقا محاسبات ریاضی داشت و خیلی هم سخت بود شدن. من که خیلی دویده بودم، گفتم تا اینها دارن معما رو حل میکنن، روی یکی از این توالت فرنگیها بشینم تا نفسم بالا بیاد. بچهها خودشون رو به زمین و زمان زدن، دیدن نمیتونن معما رو حل کنن، دیگه چارهای نبود، با بیسیم درخواست هینت کردن. گیم مستر با لحن کلافهای برگشت گفت به اون دوستتون بگید از سر کاسه توالت بلند بشه تا سرنخ حل معما رو ببینید. یه لحظه سرم رو آوردم بالا و صورت همگروهیهام رو دیدم، نگم براتون که چه حالی داشتن!
- اکت خوردن اکتور از پلیر: یه بار ما با دوستهامون رفته بودیم اسکیپ روم، یکی از دخترهای تیممون موهای پرپشت و بلندی داشت که تا زیر کمرش میاومد. نور بازی رو گرفتن که اکتور بیاد داخل و ما رو بترسونه، این دوستم که حالا موهاش توی باز آشفته هم شده بود، تو تاریکی حرکت کرد. لامپ که روشن شد دیدیم اکتوره پشتسر این دوستمونه و چون انتظار نداشت ما تو تاریکی حرکت کنیم یهو جا خورد. با دیدن غیرمنتظرهی یهخروار موی آشفته دوستم، یهو جیغ کشید و فرار کرد؛ ما از جیغ ترسِ اون ترسیدیم. اینجاست که میگن «بهرام که گور میگرفتی همه عمر، دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟»
- تصادف اکتورها تو تاریکی با هم: یه اتاق فراری بود که بازیگرهاش زیاد بودن و مدام هم میومدن برای اکت زدن. ظاهرا اون روز یهاکتور جدید استخدام کرده بودن که زیاد تسلط نداشت روی بازی و هر کاری که فکر میکرد درسته، برای خودش انجام میداد. توی یکی از اتاقها تاریک بود، دوتاشون (که یکی همون اکتور تازهکار بود) از دو در مختلف با سرعت اومدن تو و گرومپ خوردن بههم. بعدا فهمیدیم که اصلا توی اون لحظه نباید اون اکتور تازهکار، اکت میزد. نگم براتون که تا آخر بازی بهجای اینکه بترسیم، از دست سوتیهای این اکتور جدیده، چهقدر خندیدیم.
10. زمین خوردن اکتور روی پلهها: ما دفعهی اولمون بود که میرفتیم اتاق فرار طبقاتی. از قبل شنیده بودیم که بازی طبقاتی ترسش بیشتره و خودمون رو برای همهچیز آماده کرده بودیم بهجز رودهبر شدن از خنده! وسط پاگرد راهپله بودیم که اکتور خانم که موهاش رو روی صورتش ریخته بود و لباس بلند سفید داشت، بالای راهپله ظاهر شد. اومد اکت بزنه که پیرهنش رفت زیر پاش و روی همون پلهها خورد زمین و کلهملق زد تا پایین. مگه حالا ما میتونستیم جلوی خندمون رو بگیریم؟! فکر کنم یکی از پلیرهای قبلی که زیاد ترسونده بودتش، آه کشیده بود!
11. آتش گرفتن موی اکتور: تولد یکی از همدانشگاهیهامون بود، گفتیم برای سوپرایز، توی اتاق فرار براش تولد بگیریم. از قبل یکی رفته بود و کیک رو به پرسنل اسکیپ روم داده بود و قرار بود آخر بازی کیک رو برامون بیارن. توی اتاق آخر اکتور خانمشون کیکبهدست، با شمع روشن، وارد اتاق شد. از اونجاییکه نقش یه فرد جنزده و روانپریشی رو داشت، اقتضای گریمش این بود که موهاش که بلند هم بود، آشفته باشه.
تا آهنگ «تولدت مبارک» از بلندگو پخش شد گوشهی موی این خانم به شعله شمع خورد و آتش گرفت. آتش گرفتن موی اکتور همانا و افتادن کیک روی زمین و دویدن اکتور تو مپ همانا. حالا خوبه یه حوض تو یکی از اتاقها که مثلا حیاط خونه بود درست کرده بودن که اکتوره سریع رفت کلهشو کرد تو اون. خلاصه که یکی از بهیادموندنیترین اتاق فرار و جشن تولدهایی شد که رفته بودیم؛ اکت واقعی خوردیم انتهای بازی!
12. عوض شدن موج بیسیم: توی یه بازی، به ما دو تا بیسیم داده بودن. یکی از بچهها که تجربه بازیش زیاد بود یه پیشنهاد جالب بهمون داد. پیشنهادش این بود که موج یکی از بیسیمها رو عوض کنیم و بریم روی موجی که گیم مستر با اکتورها روی اون موج صحبت میکنه. اون بازی خیلی تجربهی خاصی شد برامون، دقیقا میدونستیم که الان کدوم اکتور، از کجای مپ میخواد چه اکتی بهمون بزنه. لحظهی آخر که نور بازی گرفته میشد، میرفتیم همونجا، بهمحض اینکه اکتور میومد و لامپ رو روشن میکردن، ما همه باهم به اکتور اکت میزدیم. بیچاره اکتوره اصلا توقع چنین پیشدستی نداشت. بازیگردان، آخر بازی التماسمون میکرد بهش بگیم چهطوری اکتها رو حدس میزدیم و میفهمیدیم، وقتی بهش گفتیم بنده خدا بُهتش زد.
13. اکت زدن بازیکنها بههم: یه همکاری داشتیم اخلاقش بد بود و جنسش یهکمی شیشهخرده داشت. با بچههای شرکت قرار گذاشتیم که یهجوری که تابلو نشه تلافی کارهاش رو سرش دربیاریم. بهش گفتیم ما داریم میریم اتاق فرار تو هم که تا حالا اسکیپ روم نرفتی، با ما بیا، خوش میگذره! از قبل با گیم مستر هم هماهنگ کرده بودیم که زوم کنه روی این همکارمون. جُدا از زحمات زیادی که پرسنل اون اسکیپ روم کشیدن که جا داره همینجا ازشون تشکر کنم، ما خودمون هم بیکار نشستیم. بهمحض اینکه چراغ خاموش میشد هر جور که میتونستیم اذیتش میکردیم و میترسوندیمش، دو سه بار هم هلش دادیم خورد زمین. بعد بازی دیدیم چند جای بدنش زخم شده، واسهی اینکه تابلو نشه گفتیم چه اکتورهای خشنی داشتن، اصلا رحم نمیکردن!
14. نتیجهی هول شدن تو اتاق فرار: توی یه اسکیپ روم انتهای بازی، اکتور اصلی که مثلا روانی بود با تبر دنبال ما میکرد. ما هم باید فرار میکردیم از دستش و برمیگشتیم به اتاق اول و نهایتا بازی تموم میشد. ما هممون با همهی وجود داشتیم میدویدیم، بماند که هر کدوممون چندبار خوردیم زمین! تو مسیر برگشت یه در زندان بود که قبلا قفلش رو باز کرده بودیم و حالا باید از اونجا به اتاق اول میرفتیم. اینقدر هول شده بودیم که حواسمون نبود، برای باز شدن در باید اون رو به جلو هل بدیم. همه باهم در رو میکشیدیم طرف خودمون و طبیعی بود که باز نشه، حالا اکتوره هم با تبر رسیده بود به ما و ما هم مدام جیغ میزدیم. اکتوره دید اینجوری نمیشه، خودش اومد و در رو هل داد به جلو. در که باز شد به ما گفت این کاری داشت؟ حالا فرار کنید!
15. با ارهبرقی دنبال اکتور کردن: یکی از اتفاقات خنده دار در اتاق فرار که برای تیم ما افتاد این بود که اکتور بازی با ارهبرقی هی میومد و ما میترسیدیم. یکی از بچهها که شوخطبع بود، توی یکی از اتاقها پشت در قایم شد. بهمحض اینکه اکتور اومد، در اتاق رو پشت سرش بست و رفت یهجا قایم شد. اکتور بعد اکتش که خواست برگرده بره بیرون، دید در اتاق بستهست. از اونجاییکه ارهبرقیش بزرگ و سنگین بود مجبور شد بگذارتش روی زمین تا در رو باز کنه. تا ارهبرقی رو گذاشت زمین، همون دوستمون دوید و برداشتش و دنبال اکتور گذاشت. مدام هم آلارم خطا میزدن ولی مگه این دوستمون ول میکرد. توی همون حالی که داشت میدوید، داد میزد من باید تلافی همه بلاهایی که سر ما در آوردی رو سرت در بیارم!
جمعبندی
اتفاقات خنده دار اتاق فرار، چیزیه که اصلا قابل پیشبینی نیست و خیلی بداهه رخ میده. همین یهویی اتفاق افتادنش هم هست که شیرینیش رو تو کام پلیر بیشتر میکنه. در کل، اتاق فرار، بهعنوان یهسرگرمی و تفریح جذاب، میتونه برای شما و دوستانتون تجربهای متفاوت و خاص از بازی کردن رو به ارمغان بیاره. درنتیجه اسکیپ روم، بهعنوان یهفعالیت چالشبرانگیز، هیجانانگیز و سرگرمکننده، روزبهروز طرفداراش بیشتر میشه. همونطورکه گفته شد، اتفاق افتادن یهویی یه ماجرای خندهدار تو اتاق فرار دلیل نمیشه، ژانر اون بازی کمدی بشه. خیلی از پلیرها دنبال بهترین اتاق فرار خنده دار تهران هستن، به این دسته از افراد توصیه میکنیم که به سایت اسکیپ زوم (EscapeZoom) سر بزنن. اسکیپ زوم بهعنوان مرجع معرفی و رزرو اتاق فرار در همهی شهرهای ایران، گزینهی مناسبی برای بررسی و مقایسه اسکیپ روم با ژانر و سبکهای مختلفه.
شما هم اگه خاطرهی خندهداری از بازی اتاق فرار دارید یا اتفاق خندهداری برای یکی از دوستهاتون حین بازی افتاده، خوشحال میشیم که تو قالب کامنت، باهامون به اشتراک بگذارید.
یه بار یه همتیمی دختر داشتیم بار اولش بود میومد اتاق فرار ، توی یکی از اکتها پای اکتور رو گرفته بود التماس میکرد بهش که باهاش کاری نداشته باشه، بنده خدا خیلی تو بازی غرق شده بود فکر میکرد واقعن اومده که با اره برقی تیکه تیکه ش کنه😅 واقعنی گریه میکرد🤣
یک بار من بک زدم بعد دیدم یکی داره میاد فکر کردم یکی از بچه هاست ترسوندمش بدبخت اکتوره داشت میمرد از خندع
یه بار توی یکی از اتاق فرارهای کرج که اسمش یادم نمیاد اومدم بک بزنم بعد خییلی می ترسیدم و لی جلوی دوستام نمی خواستم خودمو از تک و تا بندازم بعد توی پله یوهو اکتور ظاهر شد جلوی خودمو گرفتم که داد نزنم. دفعه دوم هول کردم به جای جیغ زدن گفتم یععع یعععع ییییییع. وقتی برگشتم دوستام می گفتن این صداها چی بود از خودت دراوردی 🤣🤣😂😂😂😂 آبروم رفت همون جیغ می زدم بهتر بود
توی یه بازی اتاق فرار من باید از توی یه تونل تنهایی رد میشدم وسطای تونل بودم یهو دیدم جلو و عقبم اکتوره ، نه راه پس داشتم نه راه پیش، ههمونجا نشستم چشمهام رو بستم و شروع کردم به جیغ زدن .
فکر کنم دو سه دقه ای گذشت چشمام رو که باز کردم دیدم اکتورها رفتن من حالیم نشده و همچنان داشتم به جیغ زدنم ادامه دادم👩
تو یه اتاق فرار من بک زدم. چراغها خاموش بود روبهروی تختخواب دختره نشسته بودم و باید در یه صندوق رو باز میکردم. چراغها روشن شد، دیدم اکتوره که تو سناریو یه دختر جنزده بود، روی تخت نشسته داره نگاهم میکنه. چنان از ترس قالب تهی کردم که دستهام شل شد و کلید افتاد.
یه باری ما با دوستامون رفتیم یه اتاق فرار، یه اکتور دختر داشتن هی میومد جیغ میزد تو صورتمون، اعصاب یکی از دخترهامون داغون شد، یه بار که اومد جیغ بزنه، این دوستم گفت: «جیغ بزنی منم جیغ میزنماااا» اکتوره گوش نداد و دوباره جیغشو زد، جیغش تموم نشده بود که دوستمم هم شروع کرد به جیغ زدن، جیغ زداااااااااااا، کرک و پر اکتوره ریخت، دیگه تا آخر بازی دختره جیغ نزد🤣🤣🤣😅😂