سالها پس از موفقیت دو فیلم سینمایی «It»، حالا بار دیگر صدای خندهی پنیوایز از اعماق فاضلابهای شهر دری به گوش میرسد. سریال جدید «It: Welcome to Derry» ما را به همان دنیای نفرینشده بازمیگرداند؛ جایی که ترس شکل تازهای به خود میگیرد و رازهایی از گذشته برملا میشود که تاکنون در فیلمها به آنها پرداخته نشده بود.
این اثر به عنوان پیشدرآمدی بر داستان اصلی، تلاش دارد به ریشههای دلقک شیطانی و تاریخچهی تاریک شهر بپردازد و جهانی تازه از وحشت را بسازد.
از فیلم تا سریال؛ آغاز دوبارهی کابوس

پس از موفقیت تجاری دو فیلم سینمایی، برادران وارنر تصمیم گرفتند ماجراجویی در شهر دری را ادامه دهند. پروژهی جدید در ابتدا قرار بود فیلمی سینمایی باشد، اما در نهایت به یک سریال هشت قسمتی تبدیل شد.
کارگردانی چهار قسمت نخست بر عهدهی اندی موسکیتی است؛ همان کسی که پیشتر هر دو فیلم «It» را ساخته بود. در کنار او، جیسون فوکس و برد کین به عنوان شورانر حضور دارند. ترکیب بازیگران نیز قابل توجه است: تیلور پیج، جوان آدپو، کریس چاک، جیمز رمار، مادلین استو و رودی منکوسو از جمله بازیگران اصلیاند. اما نقطهی اوج این تیم، بازگشت بیل اسکاشگورد در نقش پنیوایز است؛ چهرهای که بدون او تصور این جهان تقریباً ناممکن است.
برنامهریزی شده است که سریال در سه فصل ساخته شود و هر فصل ۲۷ سال به گذشته بازگردد؛ عددی که برای طرفداران دنیای پنیوایز معنای خاصی دارد. فصل نخست در سال ۱۹۶۲ جریان دارد و فصلهای بعدی به ترتیب در سالهای ۱۹۳۵ و ۱۹۰۸ روایت خواهند شد
آغاز داستان؛ شهر در مه

قسمت اول سریال با داستان پسری به نام متی آغاز میشود که تلاش دارد از شهر فرار کند، اما در همان ابتدا با حادثهای مرموز روبهرو میشود. این صحنهی آغازین، یکی از پرقدرتترین لحظات سریال است و بهخوبی حالوهوای تاریک و سنگین شهر دری را به بیننده منتقل میکند.
در این قسمت هنوز خبری از حضور مستقیم پنیوایز نیست، اما سایهی او روی همهچیز سنگینی میکند. موجودی ناشناخته، قربانیان جدیدی میگیرد و مخاطب را در انتظار لحظهی رویارویی با دلقک رها میسازد
شخصیتها و فضای اجتماعی

پس از شروعی شوکهکننده، روند سریال آرامتر میشود و تمرکز آن به معرفی شخصیتها و فضای اجتماعی دههی شصت میلادی معطوف میگردد. در این بخش شاهد بازنمایی موضوعاتی مانند قلدری، نژادپرستی و شکافهای طبقاتی هستیم؛ مسائلی که اگرچه کمی تکراری به نظر میرسند، اما زمینهی شکلگیری ترس واقعی را فراهم میکنند.
در کنار شخصیتهای نوجوان که هر یک آسیبپذیری خاصی دارند، بزرگسالانی حضور دارند که با تاریخ تاریک شهر ارتباطی پنهان دارند. این ساختار یادآور فضای فیلم اول است، اما سریال با افزودن لایههای سیاسی و تاریخی، تلاش کرده است عمق بیشتری به روایت بدهد.
وحشت آرام و مؤثر

یکی از نقاط قوت سریال، نحوهی نمایش ترس است. برخلاف بسیاری از آثار مشابه، «به دری خوش آمدید» به جامپاسکرهای بیهدف تکیه نمیکند. ترس در این سریال تدریجی، روانی و گاه در سکوت شکل میگیرد. همین ویژگی باعث میشود تماشاگر بهجای شوکه شدن، احساس اضطراب و دلهرهی ماندگارتری را تجربه کند.
در قسمت نخست، صحنههای ترسناک متنوعی وجود دارد که هرچند از نظر خلاقیت چندان نو نیستند، اما بهخوبی اجرا شدهاند و حس اصیل آثار استیون کینگ را تداعی میکنند؛ جایی که هیولا فقط در سایه نیست، بلکه در درون انسانها زندگی میکند.
پایانی خونین و پرابهام

قسمت اول با پایانی شوکهکننده و خشونتآمیز به اتمام میرسد؛ پایانی که نهتنها سؤالات زیادی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند، بلکه انگیزهی کافی برای دنبال کردن قسمتهای بعدی را نیز به وجود میآورد.
سؤالاتی مانند: پنیوایز در این زمان کجاست؟ ماهیت موجود ناشناخته چیست؟ و چه رازی پشت پایگاه نظامی دری پنهان شده است؟ اگر سازندگان بتوانند در فصلهای بعدی پاسخ درستی به این پرسشها بدهند، احتمال دارد این سریال به یکی از بهترین اقتباسهای تلویزیونی از آثار استیون کینگ تبدیل شود
جمعبندی
«It: Welcome to Derry» آغاز قدرتمندی برای بازگشت به جهان ترسناک و پررمز و راز استیون کینگ است. سریال در زمینه ترساندن مخاطب ایده نوینی نداشته است، اما اجرای درست آنها و عدم فشار برای ایجاد وحشت مصنوعی باعث میشود تجربهی تماشای آن لذتبخش باشد. فعلاً خبری از جامپاسکرهای بیش از حد نیست. با پایان خونین این قسمت، سوال اصلی این است که آیا سریال میتواند همین تعادل را تا لحظهی ورود پنیوایز حفظ کند یا مسیر داستان در ادامه تغییر خواهد کرد.
اگر عاشق ترس و هیجان هستید و میخواهید تجربهای متفاوت داشته باشید و وارد دنیایی شوید که مرز بین واقعیت و ترس محو میشود، همین حالا سینما ترس را امتحان کنید!




















