مقدمه

لیزرتگ یه بازی پر از هیجانه که ترکیبی از دقت، سرعت و استراتژیه. ولی راستش رو بخوای، مهم‌تر از برنده شدن، همون لحظه‌های خنده‌داریه که توی بازی اتفاق می‌افته! چه حرفه‌ای باشی، چه تازه‌کار، همیشه یه سوتی هست که حواس همه رو از بازی پرت کنه! از قهرمان‌هایی که تفنگشون یکهویی خاموش می‌شه تا استراتژی‌های عجیب و غریبی که هیچ‌جا ندیدی، لیزرتگ یه عالمه موقعیت بامزه داره که هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنی.
توی این مقاله قراره خنده‌دارترین اتفاقاتی که ممکنه توی لیزرتگ تجربه کنی رو مرور کنیم. آماده‌ای؟ پس بزن بریم!

قهرمان بدون شارژ

بازی مهیج لیزرتگ

توی بازی لیزرتگ، تفنگ‌ها باتری دارن و وقتی شارژشون تموم بشه، عملا به یه تیکه پلاستیک بی‌مصرف تبدیل می‌شن! ولی نکتۀ بامزه‌ش اینه که معمولا همون لحظه‌ای که فکر می‌کنی داری قهرمان بازی در میاری، یکهو می‌فهمی تفنگت خاموش شده و هیچ کاری از دستت برنمیاد. این اتفاق بیشتر از چیزی که فکر کنی می‌افته، مخصوصا وقتی اون‌قدر توی هیجان بازی غرق می‌شی که یادت میره شارژ تفنگت رو چک کنی!

همه‌چی داشت دقیقا طبق نقشه پیش می‌رفت، یه راهرو تاریک پیدا کرده بودم، یواشکی حرکت می‌کردم و توی ذهنم موسیقی فیلم‌های اکشن پخش می‌شد. یکهو یکی از دشمنای تیم مقابل رو دیدم که کاملا بی‌خبر پشت به من ایستاده! یه لحظه با خودم گفتم:«الان وقتشه، قراره اسطوره بشم!» دستم رو آروم بردم روی ماشه، یه لبخند پیروزمندانه زدم و تق! هیچی! دوباره زدم، باز هیچی! تفنگم خاموش شده بود! اون بنده خدا هم که انگار صدامو شنیده بود، برگشت، یه نگاه بهم کرد، لبخند زد و با یه شلیک حذفم کرد!

گل به خودی!

بازی مهیج لیزرتگ

توی لیزرتگ، استرس و هیجان بازی انقدر زیاده که گاهی یادت می‌ره کی توی تیم خودته و کی دشمنه! مخصوصا وقتی نور کمه و همه دارن مثل سایه توی تاریکی حرکت می‌کنن، تشخیص اینکه کی رو باید بزنی خودش یه چالش بزرگه. اینجاست که یکی از خنده‌دارترین اتفاقای ممکن می‌افته: تیراندازی به هم‌تیمی! لحظه‌ای که با کلی غرور یه نفر رو می‌زنی و بعدش با چشمای وحشت‌زده می‌بینی که اونم لباس همرنگ تو پوشیده!

داشتم با سرعت توی راهروهای تاریک می‌دویدم، قلبم تند می‌زد، باید دشمن رو گیر می‌آوردم. یکهو یه سایه از گوشۀ دیوار رد شد، بدون لحظه‌ای فکر، درجا نشونه گرفتم و پشت سر هم شلیک کردم! چراغ‌های روی جلیقه‌ش خاموش شد، یعنی کامل حذف شد! با غرور گفتم:«بگیر که گیر افتادی!» که یکهو صداش اومد:«داداش، من خودی‌ام!» برگشتم، دیدم رفیق خودمه. تا آخر بازی هر جا می‌رفتم، همه با خنده می‌گفتن:«از دست این دشمنای داخلی»

گم شدن وسط بازی!

هیجان با لیزرتگ

لیزرتگ معمولا توی یه محیط تاریک و پیچیده برگزار می‌شه، پر از راهروهای تودرتو، موانع و نورهای نئونی که بیشتر گیج‌کننده‌ن تا راهنما! توی این فضا که هیجان و استرس هم قاطیش شده، گم شدن کاملا طبیعیه. یه لحظه داری دشمن رو تعقیب می‌کنی، لحظۀ بعد یکهو می‌فهمی هیچ ایده‌ای نداری که کجایی، از کدوم سمت اومدی، یا اصلا راه خروج کدوم طرفه!

داشتم با هیجان می‌دویدم، یه نفر رو دیده بودم که از یه راهرو رد شد، خواستم دنبالش برم و شکارش کنم. پیچیدم، رفتم جلو، بعد با خودم گفتم، اینجا دیگه کجاست؟ برگشتم عقب، دیدم اون راهرو که اومده بودم هم شبیه بقیه‌س. یه کم این طرف و اون طرف رفتم، ولی هیچ آشنایی‌ای با محیط نداشتم. بعداز چند دقیقه که داشتم به این فکر می‌کردم که زندگیم رو باید توی همین راهرو ادامه بدم، بالاخره یکی از هم‌تیمی‌ها رو پیدا کردم. هنوز نپرسیده بود چی شده، زدم رو شونش گفتم:«داداش، راه خروج کدوم طرفه؟» با یه لبخند ملیح گفت: «منم گم شدم!»

حواست باشه دکمه اشتباه رو نزنی!

لیزرتگ با واقعیت افزوده متا

توی لیزرتگ، تفنگ‌ها چند تا دکمه دارن، یکی برای شلیک، یکی برای ری‌لود، یکی هم برای خاموش و روشن کردن تفنگ. حالا تصور کن وسط یه درگیری شدید، آدرنالینت زده بالا، دشمن درست جلوت وایساده، لحظۀ طلاییه که باید تیر خلاص رو بزنی، ولی انگشتت روی دکمۀ اشتباه می‌ره! توی همون لحظه حساس، یا تفنگت رو خاموش می‌کنی، یا یه حرکت بی‌معنی انجام می‌دی!

داشتم یواشکی نزدیک می‌شدم، یه دشمن رو دیدم که پشت یه مانع قایم شده. موقعیت ایده‌آل بود، اسلحه رو گرفتم سمتش، نفس عمیق کشیدم، دکمه رو فشار دادم و توی یه چشم به هم زدن تفنگم خاموش شد! چند ثانیه گیج موندم، دکمه رو زدم، هیچی! داشتم با وحشت دنبال راهی می‌گشتم که روشنش کنم، همون موقع سرش رو آورد بالا، یه لحظه با تعجب بهم نگاه کرد، لبخند زد، بعد بدون هیچ زحمتی یه تیر زد و خلاص!

وقتی بین دو تا دشمن گیر می‌کنی!

وقتی توی لیزرتگ بین دو تا دشمن گیر می‌افتی

لیزرتگ یه بازی تاکتیکی و پر از هیجانه، ولی بعضی وقتا هر چقدر هم که حرفه‌ای باشی، یکهو خودت رو توی یه موقعیت کاملا غیرقابل فرار پیدا می‌کنی. بدترین سناریو؟ گیر کردن بین دو تا دشمن! اینجوریه که هر طرف برگردی، یکی هست که شلیکت کنه و تو فقط می‌تونی مثل یه قربانی بی‌دفاع وایستی و ببینی چجوری نابود می‌شی. این موقعیت انقدر خنده‌داره که شبیه سکانس‌های تام و جری می‌شه!

داشتم با اعتمادبه‌نفس فرار می‌کردم که یه جا سنگر بگیرم، یکهو سرم رو بلند کردم، دیدم یه دشمن جلوم وایساده، تفنگش رو گرفته سمتم. گفتم خب، از اون یکی طرف فرار می‌کنم! که برگشتم و چشمت روز بد نبینه، هم‌تیمیش هم اونجا بود، آمادۀ شلیک! به این نگاه کردم، به اون نگاه کردم، هنوز تصمیم نگرفته بودم به کدوم حمله کنم که یکهو تق! از پشت خوردم! چرخیدم به سمت اونی که زده بود و تق! دوباره از پشت خوردم! خلاصه، یه چند ثانیه‌ای مثل یه عروسک کوکی فقط دور خودم می‌چرخیدم و تیر می‌خوردم تا اینکه سیستم دیگه قبول کرد که حذفی و خاموشم کرد!

استراتژی‌های عجیب به قیمت برنده شدن!

رازهای موفقیت در لیزرتگ

توی لیزرتگ، همیشه یه نفر هست که رقابتی‌تر از بقیه‌ست، اون آدمی که به هر قیمتی می‌خواد برنده بشه و از هر روش غیرممکنی برای برنده شدن استفاده می‌کنه. این آدم‌ها همیشه یه استراتژی عجیب و غریب دارن که نه‌تنها بقیه رو غافلگیر می‌کنه، بعضی وقت‌ها انقدر خنده‌داره که تمرکز تیم حریف رو هم از بین می‌بره!

من ۱۳ ساله، داشتم مثل جیمز باند پشت موانع سر می‌خوردم، حرفه‌ای حرکت می‌کردم، گوشه‌ها رو چک می‌کردم که یه نفر رو غافلگیر کنم. سر یه پیچ، دنبال طعمه می‌گشتم که یکهو چی دیدم؟ یه آقای حدودا 40 ساله خم شده، اسلحه و سرش رو از بین زانوهاش آورده بود بیرون و داشت با سرعت میومد سمتم! استراتژی‌اش خیلی ساده ولی عجیب و کابردی بود: اگه خم بشه و از بین پاهاش شلیک کنه، هیچ‌کس نمی‌تونه به سینه یا پشتش تیر بزنه. 

بازی لیزرتگ؛ مناسب برای همه سنین

جمع‌بندی

لیزرتگ فقط یه بازی نیست، یه ماجراجویی پر از هیجان، رقابت و البته کلی لحظۀ بامزه‌ست که تا مدت‌ها توی خاطراتت می‌مونه! اگه تو هم دوست داری این لحظه‌های خنده‌دار و هیجان‌انگیز رو با دوستات تجربه کنی، می‌تونی بازی لیزرتگ رو از سایت اسکیپ زوم رزرو کنی و یه روز پر از آدرنالین و خنده داشته باشی! اسکیپ زوم به‌عنوان مرجع رزرو بازی‌های گروهی بزرگسالان اینجاست تا توی پیدا کردن نزدیک‌ترین و بهترین مجموعه لیزرتگ کمکت کنه.

اگر شما هم از این داستان‌های بامزه دارید، برامون بنویسید. شما هم توی لیزرتگ این اتفاق‌ها براتون افتاده؟