سناریو
اعوذبا ا... من الشیطان الرجیم بسم ا... الرحمن الرحیم لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمینچهاردهم اگوست٫ساعت۳:۴۳صبحمن ملالطیف سرانی اهل ویرانشهر هستم، رحمتت را شامل من کن یا ارحم الراحمین. میخواستم این راز رو فاش نکنم اما با اینکه میدونستم این وحشت عظیم دامن گیرم میشه تصمیم گرفتم بگم؛ بهشون گفتم که جادوگری عین پرستش شیطانه اما به حرفم گوش ندادن. خدایا خودت شاهدی که به حرفم گوش نکردن… حال دوباره به کمک تو فهمیدم که چیزی خیلی خیلی بدتر از جادو وجود داره؛ از شر طلسم ها و خشم اجنه به داوری تو پناه میبرم و داستانم رو شروع میکنم خدایا منو ببخش…
ری‌اکت و سناریو عالی کاراکتراتونم خیلی خوب بود طراحی اتاقا قشنگ بود چیزی کم نداشت
عالی بود