در اواخر امپراطوری روم باستان، زمانی که حکومت بیزانس قدرت را در دست گرفته بود، ایالت غنی و ثروتمند «بالاردی» زیر سلطۀ این قدرت جدید قرار گرفت. گروهی از خاندان‌های اشرافی و سلطنتی این ایالت که به حکومت بیزانسی بدگمان بودند، دستگیر و در زندان‌های دژخیم آنان به شدیدترین شکنجه‌ها گرفتار آمدند. پس از سال‌ها رنج و عذاب، پنج‌تن از این زندانیان، هر کدام از یک خاندان سلطنتی قدیم و ریشه‌دار، تصمیم خطرناکی گرفتند؛ آنان که از شکنجه‌های بی‌امان به ستوه آمده بودند، تصمیم گرفتند با استفاده از جادوی سیاه‌ و شیطانی هولناک به نام «آلیشان» را از دنیای زیرین احضار کنند. در یک مراسم کفرآمیز و تاریک که محفلی از طلسم‌ها و سحر سیاه بود، این پنج‌تن خاندان‌های بالاردی طلسم احضار «آلیشان» را به جریان انداختند. اما آنچه آنان نمی‌دانستند این بود، که این اقدام شیطانی نه‌تنها ایالت بالاردی را به نابودی می‌کشاند، بلکه نسل‌های آینده خودشان را نیز درگیر لعنت و نفرین ابدی خواهد کرد. از آن پس، هر ماه باران‌های سرخ رنگی از خون در آسمان بالاردی می‌بارید. موجودات شیطانی و خدمتگزاران وحشتناک «آلیشان»، به روستاها و شهرها یورش می‌بردند و مردم بی‌گناه را قتل‌عام می‌کردند. عجیب‌تر اینکه، فرزندان و نسل‌های بعدی آن پنج اشرافی که طلسم را انجام داده بودند، قبل از رسیدن به 40 سالگی، به موجوداتی شیطانی و کریه‌الظاهر تبدیل می‌شدند که ناگزیر باید برای همیشه به «آلیشان» خدمت کنند. این رنج و بلای جان‌فرسا سالیان متمادی ادامه یافت تا اینکه از هر یک از آن پنج خاندان، یک نفر برای نجات سرزمین مادری و رهایی نسل خود از طلسم «آلیشان» قیام کرد. این پنج شجاع باید به همان زندانی در بیزانس می‌رفتند که اجدادشان طلسم شوم را در آنجا انجام داده بودند و با خواندن طلسم معکوس، نیروی پلید و تاریک «آلیشان» را برای همیشه از روی زمین محو می‌کردند. انتظار نبرد سخت و خطرناکی در پیش بود، اما تنها این راه بود تا بالاردی و نسل‌های آینده همگی از لعنت این شیطان رهایی یابند.